ای پدر ای عارف نیکو خصال ای که قدرت را ندانستیم ایام وصال
خوش بخواب اینجا که این دنیای دون چون تو گوهر کم دهد از خود برون
ای پدر ای عارف نیکو خصال ای که قدرت را ندانستیم ایام وصال
خوش بخواب اینجا که این دنیای دون چون تو گوهر کم دهد از خود برون
ای سفر کرده به معراج به یادت هستیم ای پدر ما همگی چشم به راهت هستیم
تو سفر کردی واسوده شدی از دوران همه ماتم زده هر لحظه به یادت هستیم
آن گنج نهان در دل خانه پدرم هم تاج سرم بود همی بال وپرم بود
هر جا که زمن نام و نشانی طلبیدند آوازه نامش سند معتبرم بود
پدرم دست اجل زود تو را پرپر کرد مادرم گریه کنان خاک برسر کرد
اهل منزل همگی در غم تو محزونند اشک چشم همگان خاک مزارت تر کرد
آسمان امروز ببار، اینجا گلی پژمرده گشت از غم داغ رخش، یک محفلی افسرده گشت
آسمان امروز ببار، ما صد جگر سوزانده ایم چون پدر از بین ما رفت، قلب ما هم مرده گشت
از ملک جهان رفت به جنت پدر ما برداشته شد سایه لطفش زسر ما
رفت از سر ما سرورما تاج سر ما زحمتکش مظلوم خدایا پدر ما
افسرده نمیخواست دل همسر وفرزند افسوس فلک کرده پر از غم جگر ما