پدرم یاد تو هرگز نرود از دل ما مگر آن روز که درخاک شود منزل ما
پدرم یاد تو هرگز نرود از دل ما مگر آن روز که درخاک شود منزل ما
یک عمـر علی گفت و در این دار مکافات با عشق علی شاه ولایت بـه جنان رفت
او ذکر حسین داشت به دل در همه احوال با عشق حسین ابن علی او ز جهان رفت
از خاطر دلها نرود یاد تو هرگز ای آنکه به نیکی جا نام تو بودی
بی تو هرگز زندگی شوری ندارد ، پدرم بی تو هـرگز شمع دل نوری ندارد ، پدرم
جای اشک از دیدگان خون می فشانم باز هم بی تو هرگز زندگی شوری ندارد ، پدرم
چه شب ها تا سپیده در کشیدی ندای یاعلی یارب کشیدی
بخاب آرام پدر جان در مزارت که پایان شد تمام درد هایت
مرگ توفان بلا نیست نسیمی ست وزنده از جانب بهشت
تا روح عطر آگین پدر را در امـتـداد خنکـای آرام شـب
اگر یار گران بودیم رفتیم اگر نامهربان بودیم رفتیم
شما با خانمان خود بمانید(بدانید) که ما تا مهربان بودیم رفتیم
یک عمـر علی گفت و در این دار مکافات با عشق علی شاه ولایت بـه جنان رفت
او ذکر حسین داشت به دل در همه احوال با عشق حسین ابن علی او ز جهان رفت
به یاد شمع رویت همچنان پروانه میسوزم تورفتی من به جایت اندر این کاشانه می سوزم
گهی آیم کنار قبر تو دیده گریان گاهی از مهربانی های تو در خانه میسوزم
قلبم شده غمخانه زهجران تو بابا (مادر) فکرم شده همواره پریشان تو بابا
هر روز کنم آرزوی روی تو افسوس دستم شده کوتاه ز دامان تو بابا
گفتم که پدر رسم بزرگی نه چنین بود گفتا چه توان کرد که تقدیر چنین بود
گفتم نه وقت سفرت بود چنین زود گفتا که مگو مصلحت حق چنین بود
حرمت هستی ما ای پدر از نام تو بود تو مپندار که رفتی و فراموش شدی
ای چرخ و فلک خرابی از کینه توست بیداد گری شیوه دیرینه توست
ای خاک اگر سینه تو بشکافتند بس گوهر قیمتی که در سینه توست
رو زگاریست که ما حال پریشان داریم در غم مرگ پدر دیده گریان داریم
بود اخلاق خوشش ورد زبان همگان اعتباری که به ما هست ز ایشان داریم
ای پدر ای عارف نیکو خصال ای که قدرت را نداشتم هنگام وصال
خوش بخواب اینجا که این دنیای دون چون تو گوهر کم دهد از خود برون
ی دریغا رادمرد لطف و رحمت در گذشت نخبه شوق و تلاش و همت در گذشت
آنکه با عشق علی قلبش به سینه می تپید گذشت تسلیم قضا و با رضایت در گذشت
شانه اش مارا پناهی بود و رفت شانه مان را تکیه گاهی بود و رفت
رفت و رفت غمهای ما بیشتر شد شادی ما یک نگاهی بود و رفت