مادرم ای رفته در خوابی دراز یاس هایت توی ایوان گشته باز
گرچه گلهایت همه تنها شدند با شقایق های آن دنیا بساز
مادرم ای رفته در خوابی دراز یاس هایت توی ایوان گشته باز
گرچه گلهایت همه تنها شدند با شقایق های آن دنیا بساز
باورم نیست كه دیگر نشـنوم آواي تو يــا نبـينم روی مـاه و قامت رعـنـاي تو
سالها سنگ صبورم بودي و هم صحبتم بي تو رنگ يأس دارد منزل و مأواي تو
من گُلم، مادر گلستان من است من تنم، مادر دل و جان من است
در میان ناامیدیهای عمر مادرم، شمع شبستان من است
در گلستان ادب اموزگارم مادر است بعد رب العالمین پروردگارم مادر است
من که شاگرد دبیرستان عشق مادرم اولین معشوق من در روزگار مادر است
باز آمدم به پرسش حال تو، ای امید ای مادری که هر نفسم، گفتگوی توست
باز آمدم که بوسه زنم بر مزار تو ای قبلهای (مادری) که جان و دل من به سوی توست
ای آسمان به جلوه خورشید خود مناز مادر ستاره ایست که خورشید پرور است
مهر از دلش نمی رود گر می رود به خاک خاک که بوی عشق می دهد خاک مادر است
در سينه اش دلی است فروزنده تر ز مهر وز آن چراغ تربت پاکش منور است
مکش که بیهده این نقش میکشی نقاش که خون بگریی اگر پی بری به احوالم
چه حاجت است پس از من بماند این تمثال؟ فلک چه کرد به من تا کند به تمثالم؟!
خدایا سینه ای صد چاک دارم فغان از گردش افلاک دارم
چرا شب تا سحر از دل ننالم که اینجا مادری در خاک دارم
لالایی کن بخواب، خوابت قشنگه گل مهتاب شبا، هزار تا رنگه
یه وقت بیدار نشی از خواب قصه یه وقت جا نمونی تو شهر غصه
قسم به تربت مادر که سجده گاه من است که مهر مادریش تا ابد پناه من است
لالایی کن بخواب، خوابت قشنگه گل مهتاب شبا، هزار تا رنگه
یه وقت بیدار نشی از خواب قصه یه وقت جا نمونی تو شهر غصه